درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید اسم من ساراست امیدوارم از وبم خوشتون بیاد این وبلاگ مال خودتونه پس بدون نظر نرید.لطفا"
آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
دوست عزیز برای تبادل لینک  اول ما رو با عنوان قلبی برای تو و آدرس sara4you.LXB.ir لینک کن بعدش  مشخصات لینک خودتو را تو کادر زیر بنویس.اگه لینک ما تو وبلاگ یا سایتتون باشه لینکتان به طور خودکار در وبلاگ ما قرار میگیرد.ممنون از این که ما رو لینک میکنید.مرسیییییی 





نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 36
تعداد نظرات : 167
تعداد آنلاین : 1



فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز







✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

✿ آیڪوטּ هاے جـوجـہ فـکـلے ✿

كد ماوس


قلبی برای تو
به وب خودتون خوش اومدید.شعار ما:غلت کردی خوشت نیاد بدون نظر هم بری میکشمت.
چهار شنبه 9 اسفند 1391برچسب:, :: 17:22 ::  نويسنده : sara       

دوستان عزیز سلام امیدوارم از مطلبم لذت ببرید

 صبحگاه:

فرمانده: پس این سربازه‌ها(بجای واژه سرباز برای خانمها باید بگوییم سربازه !) کجان؟
معاون: قربان همه تا صبح بیدار بودن داشتن غیبت میکردن

ساعت 10 صبح همه بیدار میشوند...
سلام سارا جان
سلام نازنین، صبحت بخیر
عزیزم صبح قشنگ تو هم بخیر
سلام نرگس
سلام معصومه جان
ماندانا جون، وای از خواب بیدار میشی چه ناز میشی...

صبحانه:
وا... آقای فرمانده، عسل ندارید؟
چرا کره بو میده؟
بچه‌ها، من این نون رو نمیتونم بخورم، دلم نفع میکنه
آقای فرمانده، پنیر کاله نداری؟ من واسه پوستم باید پنیر کاله بخورم

بعد از صبحانه، نرمش صبحگاه (دیگه تقریبا شده ظهرگاه):

فرمانده: همه سینه خیز، دور پادگان. باید جریمه امروز صبح رو بدید
وا نه، لباسامون خاکی میشه ...
آره، تازه پاره هم میشه ...
وای وای خاک میره تو دهنمون ...
من پسر خواهرم انگلیسه میگه اونجا ...

ناهار:
این چیه؟ شوره
تازه، ادویه هم کم داره

فکر کنم سبزی اش نپخته باشه
من که نمی‌خورم، دل درد میگیرم
من هم همینطور چون جوش میزنم
فرمانده: پس بفرمایید خودتون آشپزی کنید!
بله؟ مگه ما اینجا آشپزیم؟ مگه ما کلفتیم؟
برو خودت غذا درست کن
والا، من توخونه واسه شوهرم غذا درست نمی‌کنم، حالا واسه تو ...
چون کسی گرسنه نبود و همه تازه صبحانه خورده بودند، کسی ناهار نخورد

بعد از ناهار:
فرماندهکجان اینا؟
معاون: رفتن حمام
فرمانده با لگد درب حمام را باز میکنید و داد میکشد، اما صدای داد او در میان جیغ سربازه‌ها گم میشود...
هوووو.... بی شعور
مگه خودت خواهر مادر نداری...
بی آبرو گمشو بیرون...
وای نامحرم...
کثافت حمال...

(کل خانم ها به فرمانده فحش میدهند اما او همچنان با لبخندی بر لب و چشمانی گشاده ایستاده است!)

بعد از ظهر:

فرماندهچیه؟ چرا همه نشستید؟
یه دقیقه اجازه بده، خب فریبا جان تو چی میخوری؟
جوجه بدون برنج
رژیمی عزیزم؟
آره، راستی ماست موسیر هم اگه داره بده میخوام شب ماسک بزنم.

شب در اسایشگاه:
یک خانم بدو بدو میاد پیش فرمانده و ناز و عشوه میگهجناب فرمانده، از دست ما ناراحتین؟
فرمانده: بله بسیار زیاد!
خب حالا واسه اینکه دوباره دوست بشیم بیایید تو آسایشگاه داره سریال فرار از زندان رو نشون میده، همه با هم ببینیم
فرمانده: برید بخوابید!! الان وقت خوابه!!
فرمانده میره تو اسایشگاه:
وا...عجب بی شعوری هستی ها، در بزن بعد بیا تو
راست میگه دیگه، یه یااللهی چیزی بگو
فرمانده: بلندشید برید بخوابید!
همه غرغر کنان رفتند جز 2 نفر که روبرو هم نشسته اند
فرمانده: ببینم چیکار میکنید؟
واستا ناخونای پای مهشید جون لاکش تموم بشه بعد میریم.
آره فری جون؛ صبر کن این یکی پام مونده
فرمانده: به من میگی فری؟؟ سرباز! بندازش انفرادی.
سرباز: آخه گناه داره، طفلکی
مهشید: ما اومدیم سربازی یا زندانعجبا!

خوب بود؟؟دوس داشتین؟؟

پس نظر بدین

نظر نشه فراموش


Top Blog
مسابقه وبلاگ برتر ماه



صفحه قبل 1 صفحه بعد